در مقابل آیینه

ساخت وبلاگ

امروز بعد از یه روز خستگی و درس و کلاس و دل مشغولی نشستم تا با خودم حرف بزنم...

خسته شدم از اینهمه فکرایی که تو سرمه...

نمیدونم دیگه کی قراره از این ناراحتیای الکیم دست بکشم...

اشکامو پاک کردم و رفتم صورتمو بشورم که یهو چشمم خورد به زنی که تو آیینه بهم زل زده بود...

نگاش کردم...چشماش گود افتاده بود و رنگش پریده بود...

هر وقت مقابل آیینه می ایستادم زنی به من چشم میدوخت و نگاه بی رنگش را نشانم میداد...

یادم آمد که چند روز پیش مادرم گفت که چرا اینقدر نگاهت بی تفاوت شده...


برچسب‌ها: نوشته, دنیا
صندلی قرمزه......
ما را در سایت صندلی قرمزه... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : funnyweb بازدید : 70 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 6:34